قضیه ی عوض کردن پیشونی
اگر داری در جهان یک جو اقبال
باش آسوده و دیگر مکن فکر و خیال
پایت را بغل دیوار بزن و بخواب
بیهوده به خودت مده رنج و عذاب
بود یک جوانی که اقبالش نبود
هیچ آسایش در احوالش نبود
اگر به طلا دست زدی آن پسر
شدی فوری آن طلا خاکستر
هر کجا می رفت می کردندش برون
از دست روزگار دلش بود پر خون
روزی او نزد یکی از دوستان
شرح حال خود را کرد بیان
شکوه ها نمود از دنیای دون
دق دلی خود را ریخت بیرون
رفیقش به او گفت اندر جواب:
یقین است که تا حالا بوده ای تو در خواب
مگر نمی دونی که بخت بشر هست در جبین
فایده ای ندارد کد یمین
از روز ازل در پیشانی هر شخص
بخت و اقبال او گردیده نقش
برو ای پسر عوض کن پیشانیت
تا خوب شود کار و بار زندگیت
جوان از رفیق خود تشکر کرد
رفت تا پیشونی خود را عوض کند فی الفور
پرسون پرسون هی دوید و هی دوید
تا دم خونه ی یگ جراح مشهور رسید
آنجا پس از اصرار و مخارج زیاد
دکتر با او کرد هر چه او دستور داد
یعنی او خفت و پوست پیشانیش را برداشتند
جای پیشانیش، پوست خیک بگذاشتند
چون چند هفته از این عمل گذشت
بخت خفته ی پسر راس راسی بیدار گشت
از جبینش پشم های بیشمار
سر زدی هر روز چندین صد هزار
آن پسر منقاش می گرفت به دست
در مقابل آینه می نشست
دانه دانه می کند آن موهای پلید
تا می شد پیشانیش پاک و سفید
سپس پشم و پیل ها را اندر جوال
می نهاد و جوال را می داد به کول حمال
می برد و آن را می سپرد به نساج ها
می بافتند برایش پارچه پشمی گرانبها
با پارچه ها باز گرد یگ تجارتخانه
پولی به هم زد و شد صاحب اثاثیه و خانه
همچنین پیه بز بسیار اعلا می خرید
هر روز صبح ان را به پیشانی خود می مالید
پیشانیش علاوه بر آن که می شد پاک و سفید
مثل پنجه ی افتاب نیز می درخشید
دختران نازدار عاشق پیشانی اوشدند
برای او سر و دست می شکستند
ولی با آنکه بختش سفید شد ز پشم
دائمن بود آن پسر از دست پشم در غیظ و خشم
زیرا آنچه کام دل از دخترها می گرفت
مجبور بود هر روز به پیشانی خود بندازد زفت
چه می شود گرد دیگر با روزگار ؟
همیشه هست شخصی به یک دردی دچار
گر شود راحت از او یک درد همی
از آسمان افتد برایش دیگر غمی!
The case of swapping the forehead
If you have a good fortune, in this world
Be at ease and do not think little of an iota
Let your body rest in bed and sleep like a rock
Do not peeve yourself by no means
Upon a time, a young boy was not fortunate at all
He was not even comfortable with his personal life
If he touched a gold metal
That would all of a sudden ruin and turn to ashes!
Wherever he went, people kicked him out
He always blow a gasket for his life
Once, when he explained his entire rotten destiny to a close friend
He complained about the wormy life and got everything off his chest
His friend told him:
Assuredly, you have been dreaming all these years
Didn’t you know that people’s fortune is on their forehead?
There is a certain fortune for people on their forehead
They cannot change it and it is almost fix by the end of their life
Go and change your forehead, pal
From then on, you will succeed in your life
The young boy thanked his friend
Abruptly he searched for a surgeon in order to change his forehead
At the very last, he could find a famous surgeon
He lost all his shirt for paying the surgery
The surgeon ripped his forehead’s skin and replaced a goatskin
After a couple of weeks, his rotten fortune ceased to sleep
Shaggy wools on his forehead started to grow!
Every morning he took tweezers and sat in front of the mirror
He plucked all those bloody wools,
Till his forehead became spick-and-span
Then he could sell all that wools
The laymen handed those wools to weavers
He became a merchant from this business,
Afterwards he could buy whatever he wanted
He even bought goat suet
In addition, every morning he had to rub the suet on the skin of his forehead,
In the purpose of having more wools and consequently more money!
His forehead even made a splash over time!
The most beautiful girls were head over heels in love with his forehead!
Moreover, many of them lost their heads for him
He was so fortunate, though,
He was extremely disappointed with the wools on his forehead
‘cause almost every girls loved him but he had to pluck the wools everyday
What can we do with this world?
Anyone has something to stew about,
Only if the one can assuage the sorrow hopefully
Another grief off -the -cuff lay low from the heaven!
مترجم: دختر کوچولو
2 comments:
your translations are always sound and beautiful. Wish you the best honey.
Oh! Thank you, my dearest. You have admiring looks at my translations in any event.
Post a Comment