RSS

We Don't Get Fooled Again

We'll be fighting in the streets
With our children at our feet
And the morals that they worship will be gone
And the men who spurred us on
Sit in judgment of all wrong
They decide and the shotgun sings the song
I'll tip my hat to the new constitution
Take a bow for the new revolution
Smile and grin at the change all around me
Pick up my guitar and play
Just like yesterday
And I'll get on my knees and pray
We don't get fooled again
Don't get fooled again
Change it had to come
We knew it all along
We were liberated from the fall that's all
But the world looks just the same
And history ain't changed
'Cause the banners,
they all flown in the last war
I'll tip my hat to the new constitution
Take a bow for the new revolution
Smile and grin at the change all around me
Pick up my guitar and play
Just like yesterday
And I'll get on my knees and pray
We don't get fooled again
Don't get fooled again
No, no!
I'll move myself and my family aside
If we happen to be left half alive
I'll get all my papers and smile at the sky
For I know that the hypnotized never lie
Do ya?
There's nothing in the street
Looks any different to me
And the slogans are replaced,
by-the-bye
And the parting on the left
Is now the parting on the right
And the beards have all grown longer overnight
I'll tip my hat to the new constitution
Take a bow for the new revolution
Smile and grin at the change all around me
Pick up my guitar and play
Just like yesterday
Then I'll get on my knees and pray
We don't get fooled again
Don't get fooled again
No, no!


"by THE WHO"



خالی

من خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
عشق آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام مونده و تنهایی من
ای دریغ از من
که بیخود مثل تو گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو
که مثل عکس عشق هنوزم داد می زنی تو آینه من
وای گریه مون هیچ، خنده مون هیچ
باخته و برنده مون هیچ
تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ
ای مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همه چیم تویی زمین و آسمون هیچ
در تو می بینیم، همه بود و نبود
بیا پر کن منو ای خورشید دل سرد
بی تو می میرم مثل قلب چراغ نور تو بودی
کی منو از تو جدا کرد

Sad but true!!!

كاملترين انقلاب انقلابى است كه در آن آخرين پادشاه با روده هاى آخرين كشيش بدار
آويخته شود... آناتول فرانس

Happy birthday to me!


چهار روز بیشتر به بیست و چهارمین روز تولدم باقی نمونده. انقدر درگیر زندگی روتین شدم که می خوام یه کم براتون روتین بنویسم که حداقل به زندگیم بیاد! امسال اگه خدا(ی فرضی) بخواد سال آخر دانشگاه هم هست، پس رنگ و لعاب زندگی روتین من شاید کمی بعد از خرداد تغییر بکنه. ارشد که بعیده قبول بشم. پس بعد از خرداد باید رفت و آمد هام به دانشگاه از لیست زندگی روتینم حذف بشه و خونه نشینی جانشین اون می شه -قید تدریس تو هر آموزشگاهی و برای هر کس و ناکسی رو زدم- بازم اگه خدا(ی فرضی) اجازه بدن! یه سری تغییرات هم به لطف دوستان بر جسم و روحم ظاهر شده که می شه چسبوند به بیست و چهار ساله شدن و روتین بودن و برای مدتی سرپوش روش گذاشت، از این تغییرات می تونم به سفید شدن موهام، تپش قلب، سردردهای عجیب و غریب، حالت تهوع های بی وقت، چشمان گریان وغیره اشاره کنم! البته از چند سری فاکتور گرفتم چون ممکنه به جد از جمله دلایل کهولت سن باشه! ترجمه هام همه آبکی شدن و بدرد تعریف و تمجید استادها و نمره گرفتن می خورن، نه به عنوان خلق یه اثر موندگار و بدر بخور! والدین هم ازم راضی نیستن! حداقل اینطور نشون می دن! از موبایل به دست گرفتنم، کتاب به دست گرفتنم، خوراکی به دست گرفتنم، و خیلی از این بدست گرفتن ها خسته شدن! حالا جالب اینجاست که با این وضعیت فکری و شغلی و احساسی و... کسی رو هم بدنبال دارم! همه اساسی از دست من اسیر شدن. جالب تر اینجاست که این خدا(ی فرضی) عمر آدمهای مثل من رو به اندازه ی عمر حضرت نوح طولانی می کنه! کلا" هر چی بخوای، اون نمی شه! اگه از این خدا بخوای، نمی ده! نمی خوای، می ده! مثلا" پولت از پارو بالا می ره و بچه بخوای، نمی ده! فقیری و دردمند و هفتصد تا بچه داری، بازم می ده! حالا چرا این مثال و زدم؟ آخه به گمانم این خدای شما، در مورد عزرائیل و بچه به یک صورت عمل می کنه! کلا" همه چی داره برام رنگ می بازه. نمی فهمم مهربونم یا احمق فرض می شم. احترام می ذارم به کسی باید بهم بذارن یعنی؟ الان که بیست و چهار سالم شده زشته اگه قهر کنم؟ حالا که تا این سن ازدواج نکردم، اگه کار خونه نکنم یعنی سر بارم؟ از اینکه زیر بار حرف زور نمی رم کله شقم یا منطقی؟ چرا همش پول کم میارم، ولخرجم یا فقیرم؟ اگه سریال مسافران رو می بینم و دوس دارم، جلفم یا فیلسوف؟ اگه هدایت و نیچه رو دوس دارم یعنی حتما با خود کشی می میرم؟ اگه الان هی مثل دیوونه ها هی موبایلمو نگاه می کنم تا اونی که باید ازش خبری بشه و نمی شه، یعنی عاشقم؟ خیلی از این سوال های مزخرف و روتین تو سرم جا خشک کرده. برای هیچکدام هم جوابی ندارم. خیلی برام سخته. هر چقدر سعی می کنم می بینم نمی تونم این جمله ای رو که تو ذهنمه بنویسم. اما خب هنوز زنده ام و دارم واسه زنده موندنم نفس می کشم. پس می گم. تولدت مبارک زینب. زندگی جالبت رو به لطف خدا(ی فرضی) تا هزارو پونصد سال دیگه ادامه بده و غمت نباشه!

فرهنگنامه ی سبز

تهی شدن کلمات از معنای آن، موضوعی است که چه به جد و چه به شوخی مورد توجه قرار گرفته است. در شکل شوخی آن، عبیدزاکانی در واژه نامه طنز خود، به نام " رساله تعریفات" در قرن هشتم هجری قمری و آمبروز پیرس در " دائره المعارف شیطان" در قرن نوزدهم به معنی کردن واژه ها پرداخته اند. وقتی در روزنامه " جامعه" کار می کردم، به نظرم رسید که می توانم به معنی کردن واژه هایی بپردازم که فرهنگ جدید انقلابی آنها را از معنی تهی کرده بود. وقتی می گفتند " لیبرال" منظورشان کراواتی بود و وقتی می گفتند " ومانیست"، منظورشان بی ناموس بود. وقتی می گفتند " پابرهنگان"، منظورشان کسانی بود که به نماز جمعه می آمدند، حتی اگر میلیونر بودند و وقتی می گفتند " مرفه بی درد" منظورشان کسانی بود که در رژیم گذشته در سطوح بالای مدیریت و زندگی اجتماعی قرار داشتند، حتی اگر امروز آنان در فقر شدید زندگی می کردند. نوشتن واژه نامه را بشوخی آغاز کردم، در حقیقت یک روز سردبیر از من خواست مطالبی بنویسم که اگر دیر به روزنامه آمدم یا طنزم نمی آمد، از آنها به عنوان رزرو استفاده کند، من هم مطلبی نوشتم تحت عنوان " واژه نامه سیاسی اجتماعی" و برای پنج قسمت( پنج نیم ستون روزنامه) تحویل دادم. سردبیر هم همه آنها منتشر کرد. چند ماهی بعد از انتشار چند قسمت از آن مطلب که بعدا تکرار شد، فرنگیس حبیبی، دوست خبرنگاری که در پاریس زندگی می کند، متن فرانسه کتاب " دائره المعارف شیطان" را برایم فرستاد. دوست من مهشید میرمعزی که از مترجمان برجسته کشور( طبیعتا هر کسی دوست من است، آدم برجسته ای است، هر جا هم یادم رفته خودتان اضافه کنید.) کتاب را ترجمه کرد و من هم با آمبروز پیرس آشناشدم و کتابش را بازنویسی کردم. منظور از بازنویسی این است که بخش هایی از کتاب حفظ شد و بقیه آن بکلی تغییر کرد. نوشته های خودم را هم که شامل توصیف 300 تا 400 واژه، در چند ماه نوشته های روزانه بود، بصورت کتاب درآوردم. برای این کار دو هفته تلاش کردم و تعداد واژه ها را به حدود هزار واژه رساندم. این کتاب با بدترین نامی که می شد، یعنی " دائره المعارف ستون پنجم" منتشر شد. و چند بار هم تجدید چاپ شد و فکر می کنم جزو کارهای خوب من باشد.
بعدا بارها و در جاهای مختلف، واژه نامه طنز نوشتم که بعضی از آنها با اسم خودم و بعضی دیگر با اسم مستعار بود که احتمالا تا مدتی بعد اسم مستعار را لو خواهم داد.
وقتی " جرس"( جنبش راه سبز) آغاز شد، من تصمیم گرفتم که طنز این نشریه اینترنتی را بصورت واژه نامه بنویسم، با این تفاوت که هر روز یک کلمه را می نوشتم و می نویسم. مدتهاست به این فکر می کنم که آیا کسی پیدا می شود که بتواند بعضی از این نوشته ها را به فیلم کوتاه چهار پنج دقیقه ای تبدیل کند؟ فکر کنم می شود این کار را کرد

Life is so hard

This song is a dedication to those strugglin and livin on
For those who can't see the light, it's comin
Stay strong, feel me...


Livin life is so hard
Every day I pray to God
Tell Him to send me light so I can touch my soul
And always know right from wrong
Livin life is so hard
Every day I pray to God
Tell Him to touch my heart so He can ease the pain
Anything to hide the scars
Uhh, uhh
Thank you God, I appreciate every blessin
Happiness to heartaches, take it as a lesson
I learned a lot in this year
Got a profession that keeps me stressin
Facin criticism, answerin questions
And you still keep me happy and healthy
Blessed with a mind to play the cards that life has dealt me
No doubt I struggle, I cry at times
Sometimes I wish I could live in a bubble
And it gets hard not to stray to trouble
I'm proud of me, got a family that holds me down
Real friends 'cause the other ones claim they don't know me now
But long as God with me, I'm a be good for sure
He's the one who picks me up when my face is to the floor
Life is crazy, people never cease to amaze me
Stay with stories by how they made me or raised me
And it's funny, 'cause everybody seems to be so hungry
Either they want my life, or they want my money
How can life be so hard?
How can my life be so hard?
Whatever doesn't kill me makes me strong
Whatever doesn't kill me makes me strong
Every day I pray to God
Every day I pray
Whatever doesn't kill me makes me strong
Whatever, whatever, whatever
Uhh, been through a lot
Still gotta watch my back 'cause people plot
Close is to do you dirty just so they can take your spot
Some days I feel like I wanna quit
But I pray too long and dreamed and worked too hard for it
Wouldn't trade my life, none even a little bit
Cause it could be worse for real, I could be turnin tricks
Might bitch and whine but always just in the back of my mind
I could be livin on the streets, nothin to eat without a dime
So I thank God, and I think why 'cause life's hard
Meet a lot of people but always I'm puttin up my guard
Cause you never know, some people snakes
Some people give a lot but mostly not, most people take
A lot of smilin claimin realness but most people fake
Still gotta smile, 'cause that's what it takes
Sometimes it's lonely
I feel like people see me really don't know me
But my best friend is Him, and I know He'll hold me

اعتراف

اگه یه جایی جنگ شد، دست کسی تنگ شد
تقصیر من بود
اگه بحران آب بود، هجرت سراب بود
تقصیر من بود
اگه زمستونا سرده، تابستونا گرمه
تقصیر من بود
اگه جاده ها باریکه، کوچه ها تاریکه
تقصیر من بود
اگه بود بحران بیکاری، فقر و نداری
تقصیر من بود
جنگ عراق و اسراییل، ببرهای تامیل
تقصیر من بود
بحران هویت، مرگ معنویت
تقصیر من بود
ساختار زدایی از مدنیت
تقصیر من بود
این یه اعترافه، خیلی باس ببخشید
تقصیر من بود
عوام زدگی سیاسی، شکست دیپلماسی
تقصیر من بود
حذف تیم ملی با بازی احساسی
تقصیر من بود
اگه مهرانه در رفت، تکون خورد قیمت نفت
تقصیر من بود
اگه از این همه وعده، حوصلتون سر رفت
تقصیر من بود
خانوما و آقایون، عذر می خوام
تقصیر من بود
باعث شرمندگیه
تقصیر من بود
اگه شاکی ها زندونن، مجرم ها بیرونن
تقصیر من بود
اگه اینا همش یه رازه که همه می دونن
تقصیر من بود
اگه خدایی نکرده یه روز من نباشم
اون روز چی می شه
آه تقصیر منه، چه باشم یا نباشم
جور دیگه نمی شه
تقصیر من بود
وضع ترافیک
تقصیر من بود
آلودگی های زیست محیطی
تقصیر من بود
سقوط هواپیما های مسافر بری
تقصیر من بود
بالا رفتن نرخ تورم
تقصیر من بود
خیلی منو ببخشید
نمی دونم از کی اما باس عذر بخوام
تقصیر من بود
...
.
.
.
.

سکوت


این روزها به اجبار رو به "واکمن" درب و داغونم آوردم و در جاده های کویری- آهنگ های همایون شجریان رو دوره می کنم. خیلی عجیبه! اصلا" آهنگ ها رنگ و بوشون رو از دست ندادن! همونطور دلنشین و آرامبخش هستن. این ترانه "سکوت" نام داره و محصول سال 82 هست. یکی از ترانه های مورد علاقه ی من در زمان جوونیم به حساب میاد! امیدوارم خوشتون بیاد




دلا شبها نمی نالی به زاری

سر راحت به بالین می گذاری

تو صاحب درد بودی ، ناله سر کن

خبر از درد بی دردی نداری

بنال ای دل که رنجت شادمانیست

بمیر ای دل که مرگت زندگانیست

دلی خواهم که از او درد خیزد

بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد

مباد آن دم که چنگ نغمه سازت

ز دردی بر نیانگیزد نوایی

مباد آن دم که عود تار و پودت

نسوزد در هوای آشنایی

بنال ای دل که رنجت شادمانیست

بمیر ای دل که مرگت زندگانیست

دلی خواهم که از او درد خیزد
بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد





زخم

زمانی که خیلی جوون بودم و کم درد و غم داشتم، دیوونه وار هدایت می خواندم. الان یادم نمیاد این جمله که تو ذهنم مونده ماله کدوم اثرشه، فکر می کنم مال زنده بگور باشه، نویسنده با خودش می گفت: حس می کنم مغزم درد می کنه! اون موقع هر چی فکر می کردم نمی فهمیدم یعنی چی. مغزم درد می کنه؟ مگه مغز هم درد می گیره؟ چند سالی از اون ابهامات می گذره ولی الان بطور تجربی می فهمم چی می گفت. هیچ توجیح علمی هم واسش ندارم، با قرص و مسکن هم درمون نمی شه. یه زخمی ایجاد می شه که ترمیم شدنش با خداست، به خصوص اگه یکی مث من بد زخم هم باشه! اینکه چه عواملی موجب ایجاد شدنش هستند مهم نیست بلکه نا توانی من واسه ادامه ی راه مهم به نظر می رسه. روی عبارت "به نظر می رسه" تاکید می کنم. یک آینده ی مبهم و امید ناچیز به پیشرفت، تلاش فراوان برای پیروزی، علاقه به افرادی که کنارم هستند، و خیلی عوامل دیگه کمی شاید در بهبودی زخم موثر باشد اما هیچکس ضامن برطرف شدن لکه ی به جا مونده از زخم نیست. هیچکس نمی دونه این لکه باقی می مونه یا فراموش می شه. حالا بر فرض که لکه هم برطرف شد اما نیش زهر وارد شده به زخم در زمان ورودش به مغزم چی؟ یادم می ره؟ تا حالا دستتون رو با چاقو بریدید؟ این چه سوالیه؟ حتما اتفاق افتاده. دیدید که اولش نفس آدم می ره که از کل درد بعد از بریدگی بدتره؟ حالا اگه این زخم و نزدیکترین فرد بهتون وارد بکنه، دردناکتر به نطر نمی رسه؟ چی؟ مگه ممکنه؟! بله که ممکنه! از پدرو مادر فکر می کنید چه کسی به شما نزدیکتره؟ اگه اونا این کارو با شما بکنن، تحمل می کنید؟ داد می زنید؟ قهر می کنید؟ زور می گید؟ فرار می کنید؟ جالبه! اما من فقط فکر می کنم. آروم و بدون مزاحمت برای دیگران فکر می کنم. آره می دونم، ترک زخمم عمیق تر می شه. اما مهم نیست. این هم می گذره. فقط امیدوارم خوب بگذره.

Language revealing character

We are more clearly present in our speech than we are in our reflections in a mirror.

!پیری و هزار دردسر

یه میان برنامه ای هست که در تمام شبکه های ملی پخش می شه. یک سالمند در کنار پسرش که به اصطلاح آدم بزرگ ها، سرکش خطاب می شه، نشسته و اشاره به پرنده ای می کنه و می گه: اون چیه؟! و پسر با نرمی پاسخ می ده: گنجیشک! به جون خودم می گه گنجیشک نه گنجشک! مکرر سالمند این سوال و می پرسه و بار چهارم هست که پسر قاطی می کنه و می گه: مگه نمی فهمی؟! گنجیشکه دیگه! بعد سالمند می ره و دفترچه خاطراتشو میاره و به پسرش دیکته می کنه که بلند بخون که تو این صفحه چی نوشتم! پسر می خونه و می فهمه که زمانی که سه سالش بوده، این سوال رو بیست و یک بار از پدرش پرسیده و او با نرمی هر بیست و یکبار رو به پسر پاسخ داده! چه قیاس مع الفارقی! آخه این چه وضعشه! چرا مظلوم نمایی آخه؟ مگه ما سالمند در اطرافمون نداریم؟ توی اتوبوس با مظلوم نمایی به تمام روی صندلی ها می شینن( این تجربه طی سالیان سال اتوبوس سوار شدن به دست اومده!) تو صف ها از همه دیرتر میان و زودتر می رن! تو زندگی جد و آبادشون دخالت می کنن! بعد بچگی و موقعیت و خامی ذهن کودک رو با وضعیت و شرایط فعلی خودشون که ادعای پختگی و تجربه دارن مقایسه می کنن! بعد امثال مادر من با دیدن این برنامه ها به گریه می افتند و ندای ای داد بی داد، بچه وفا نداره و زینب این عاقبت تو نشه و درس بگیر و این حرفها رو سر می دن! من قبول ندارم که باید با بزرگتر بد صحبت بشه اما پیری نشونه ی برتری یا پست تری نیست همونطور که در قبال جوونی نیست. پیری و جوونی هر کدوم دوره ای از زندگی هستن که بعضی ها در جوونیشون به نفعشون تموم کردن و حالا هم که پیر شدن سعی دارن به نفعشون تموم بشه. بس کنید سالمندا، جون اجدادتون بس کنید! از اونجایی که مخاطبین این متن همه جوون هستند، و پیرها در صفوف شیر و نون و... در حالا نقض "همه جا به نوبت" می باشند! لهذا به گوششون برسونید که خون به جگر ما ننمایند! پایان... نقطه

The Delusion of the Illusion!

The Little Prince, Chapter 13

The businessman: When you find a diamond that belongs to nobody, it is yours. When you discover an island that belongs to nobody, it is yours. When you get an idea before anyone else, you take out a patent on it, it is yours. So with me: I own the stars, because nobody else before me ever thought of owning them.

I suppose, Mr. President has read this part many times!

“The grown-ups are certainly altogether extraordinary!”

قضیه ی عوض کردن پیشونی

قضیه ی عوض کردن پیشونی


اگر داری در جهان یک جو اقبال

باش آسوده و دیگر مکن فکر و خیال

پایت را بغل دیوار بزن و بخواب

بیهوده به خودت مده رنج و عذاب

بود یک جوانی که اقبالش نبود

هیچ آسایش در احوالش نبود

اگر به طلا دست زدی آن پسر

شدی فوری آن طلا خاکستر

هر کجا می رفت می کردندش برون

از دست روزگار دلش بود پر خون

روزی او نزد یکی از دوستان

شرح حال خود را کرد بیان

شکوه ها نمود از دنیای دون

دق دلی خود را ریخت بیرون

رفیقش به او گفت اندر جواب:

یقین است که تا حالا بوده ای تو در خواب

مگر نمی دونی که بخت بشر هست در جبین

فایده ای ندارد کد یمین

از روز ازل در پیشانی هر شخص

بخت و اقبال او گردیده نقش

برو ای پسر عوض کن پیشانیت

تا خوب شود کار و بار زندگیت

جوان از رفیق خود تشکر کرد

رفت تا پیشونی خود را عوض کند فی الفور

پرسون پرسون هی دوید و هی دوید

تا دم خونه ی یگ جراح مشهور رسید

آنجا پس از اصرار و مخارج زیاد

دکتر با او کرد هر چه او دستور داد

یعنی او خفت و پوست پیشانیش را برداشتند

جای پیشانیش، پوست خیک بگذاشتند

چون چند هفته از این عمل گذشت

بخت خفته ی پسر راس راسی بیدار گشت

از جبینش پشم های بیشمار

سر زدی هر روز چندین صد هزار

آن پسر منقاش می گرفت به دست

در مقابل آینه می نشست

دانه دانه می کند آن موهای پلید

تا می شد پیشانیش پاک و سفید

سپس پشم و پیل ها را اندر جوال

می نهاد و جوال را می داد به کول حمال

می برد و آن را می سپرد به نساج ها

می بافتند برایش پارچه پشمی گرانبها

با پارچه ها باز گرد یگ تجارتخانه

پولی به هم زد و شد صاحب اثاثیه و خانه

همچنین پیه بز بسیار اعلا می خرید

هر روز صبح ان را به پیشانی خود می مالید

پیشانیش علاوه بر آن که می شد پاک و سفید

مثل پنجه ی افتاب نیز می درخشید

دختران نازدار عاشق پیشانی اوشدند

برای او سر و دست می شکستند

ولی با آنکه بختش سفید شد ز پشم

دائمن بود آن پسر از دست پشم در غیظ و خشم

زیرا آنچه کام دل از دخترها می گرفت

مجبور بود هر روز به پیشانی خود بندازد زفت

چه می شود گرد دیگر با روزگار ؟

همیشه هست شخصی به یک دردی دچار

گر شود راحت از او یک درد همی

از آسمان افتد برایش دیگر غمی!


The case of swapping the forehead


If you have a good fortune, in this world

Be at ease and do not think little of an iota

Let your body rest in bed and sleep like a rock

Do not peeve yourself by no means

Upon a time, a young boy was not fortunate at all

He was not even comfortable with his personal life

If he touched a gold metal

That would all of a sudden ruin and turn to ashes!

Wherever he went, people kicked him out

He always blow a gasket for his life

Once, when he explained his entire rotten destiny to a close friend

He complained about the wormy life and got everything off his chest

His friend told him:

Assuredly, you have been dreaming all these years

Didn’t you know that people’s fortune is on their forehead?

There is a certain fortune for people on their forehead

They cannot change it and it is almost fix by the end of their life

Go and change your forehead, pal

From then on, you will succeed in your life

The young boy thanked his friend

Abruptly he searched for a surgeon in order to change his forehead

At the very last, he could find a famous surgeon

He lost all his shirt for paying the surgery

The surgeon ripped his forehead’s skin and replaced a goatskin

After a couple of weeks, his rotten fortune ceased to sleep

Shaggy wools on his forehead started to grow!

Every morning he took tweezers and sat in front of the mirror

He plucked all those bloody wools,

Till his forehead became spick-and-span

Then he could sell all that wools

The laymen handed those wools to weavers

He became a merchant from this business,

Afterwards he could buy whatever he wanted

He even bought goat suet

In addition, every morning he had to rub the suet on the skin of his forehead,

In the purpose of having more wools and consequently more money!

His forehead even made a splash over time!

The most beautiful girls were head over heels in love with his forehead!

Moreover, many of them lost their heads for him

He was so fortunate, though,

He was extremely disappointed with the wools on his forehead

‘cause almost every girls loved him but he had to pluck the wools everyday

What can we do with this world?

Anyone has something to stew about,

Only if the one can assuage the sorrow hopefully

Another grief off -the -cuff lay low from the heaven!


مترجم: دختر کوچولو


...خانه ام ابری ست

خانه ام ابری است
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من
آی ای نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره
کجایی؟
خانه ام ابری است اما
ابر بارانش گرفته ست
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتند
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و نی زن که دایم می نوازد نی
در این دنیای ابر اندوه
راه خود را دارد اندر پیش

lucky

Do you hear me,
I'm talking to you
Across the water across the deep blue ocean
Under the open sky oh my, baby I'm trying
Boy I hear you in my dreams
I feel your whisper across the sea
I keep you with me in my heart
You make it easier when life gets hard


I'm lucky I'm in love with my best friend
Lucky to have been where I have been
Lucky to be coming home again


They don't know how long it takes
Waiting for a love like this
Every time we say goodbye
I wish we had one more kiss
I'll wait for you I promise you, I will


I'm lucky I'm in love with my best friend
Lucky to have been where I have been
Lucky to be coming home again
I'm lucky we're in love in every way
Lucky to have stayed where we have stayed
Lucky to be coming home someday


And so I'm sailing through the sea
To an island where we'll meet
You'll hear the music, feel the air
I'll put a flower in your hair
Though the breezes through trees
Move so pretty you're all I see
As the world keeps spinning round
You hold me right here right now


I'm lucky I'm in love with my best friend
Lucky to have been where I have been
Lucky to be coming home again
I'm lucky we're in love in every way
Lucky to have stayed where we have stayed
Lucky to be coming home someday


Jason Mraz — Lucky lyrics