این روزها به اجبار رو به "واکمن" درب و داغونم آوردم و در جاده های کویری- آهنگ های همایون شجریان رو دوره می کنم. خیلی عجیبه! اصلا" آهنگ ها رنگ و بوشون رو از دست ندادن! همونطور دلنشین و آرامبخش هستن. این ترانه "سکوت" نام داره و محصول سال 82 هست. یکی از ترانه های مورد علاقه ی من در زمان جوونیم به حساب میاد! امیدوارم خوشتون بیاد
دلا شبها نمی نالی به زاری
سر راحت به بالین می گذاری
تو صاحب درد بودی ، ناله سر کن
خبر از درد بی دردی نداری
بنال ای دل که رنجت شادمانیست
بمیر ای دل که مرگت زندگانیست
دلی خواهم که از او درد خیزد
بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد
مباد آن دم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیانگیزد نوایی
مباد آن دم که عود تار و پودت
نسوزد در هوای آشنایی
بنال ای دل که رنجت شادمانیست
بمیر ای دل که مرگت زندگانیست
دلی خواهم که از او درد خیزد
بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد
1 comments:
شعر قشنگیه... یاد این افتادم...
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست
Post a Comment