RSS

فرهنگنامه ی سبز

تهی شدن کلمات از معنای آن، موضوعی است که چه به جد و چه به شوخی مورد توجه قرار گرفته است. در شکل شوخی آن، عبیدزاکانی در واژه نامه طنز خود، به نام " رساله تعریفات" در قرن هشتم هجری قمری و آمبروز پیرس در " دائره المعارف شیطان" در قرن نوزدهم به معنی کردن واژه ها پرداخته اند. وقتی در روزنامه " جامعه" کار می کردم، به نظرم رسید که می توانم به معنی کردن واژه هایی بپردازم که فرهنگ جدید انقلابی آنها را از معنی تهی کرده بود. وقتی می گفتند " لیبرال" منظورشان کراواتی بود و وقتی می گفتند " ومانیست"، منظورشان بی ناموس بود. وقتی می گفتند " پابرهنگان"، منظورشان کسانی بود که به نماز جمعه می آمدند، حتی اگر میلیونر بودند و وقتی می گفتند " مرفه بی درد" منظورشان کسانی بود که در رژیم گذشته در سطوح بالای مدیریت و زندگی اجتماعی قرار داشتند، حتی اگر امروز آنان در فقر شدید زندگی می کردند. نوشتن واژه نامه را بشوخی آغاز کردم، در حقیقت یک روز سردبیر از من خواست مطالبی بنویسم که اگر دیر به روزنامه آمدم یا طنزم نمی آمد، از آنها به عنوان رزرو استفاده کند، من هم مطلبی نوشتم تحت عنوان " واژه نامه سیاسی اجتماعی" و برای پنج قسمت( پنج نیم ستون روزنامه) تحویل دادم. سردبیر هم همه آنها منتشر کرد. چند ماهی بعد از انتشار چند قسمت از آن مطلب که بعدا تکرار شد، فرنگیس حبیبی، دوست خبرنگاری که در پاریس زندگی می کند، متن فرانسه کتاب " دائره المعارف شیطان" را برایم فرستاد. دوست من مهشید میرمعزی که از مترجمان برجسته کشور( طبیعتا هر کسی دوست من است، آدم برجسته ای است، هر جا هم یادم رفته خودتان اضافه کنید.) کتاب را ترجمه کرد و من هم با آمبروز پیرس آشناشدم و کتابش را بازنویسی کردم. منظور از بازنویسی این است که بخش هایی از کتاب حفظ شد و بقیه آن بکلی تغییر کرد. نوشته های خودم را هم که شامل توصیف 300 تا 400 واژه، در چند ماه نوشته های روزانه بود، بصورت کتاب درآوردم. برای این کار دو هفته تلاش کردم و تعداد واژه ها را به حدود هزار واژه رساندم. این کتاب با بدترین نامی که می شد، یعنی " دائره المعارف ستون پنجم" منتشر شد. و چند بار هم تجدید چاپ شد و فکر می کنم جزو کارهای خوب من باشد.
بعدا بارها و در جاهای مختلف، واژه نامه طنز نوشتم که بعضی از آنها با اسم خودم و بعضی دیگر با اسم مستعار بود که احتمالا تا مدتی بعد اسم مستعار را لو خواهم داد.
وقتی " جرس"( جنبش راه سبز) آغاز شد، من تصمیم گرفتم که طنز این نشریه اینترنتی را بصورت واژه نامه بنویسم، با این تفاوت که هر روز یک کلمه را می نوشتم و می نویسم. مدتهاست به این فکر می کنم که آیا کسی پیدا می شود که بتواند بعضی از این نوشته ها را به فیلم کوتاه چهار پنج دقیقه ای تبدیل کند؟ فکر کنم می شود این کار را کرد

1 comments:

Anonymous said...

جالب بود. دبیرستان که بودم "دائره المعارف ستون پنجم" رو داشتم اما گمش کردم! دیگه هم کتابای نبوی رو جایی ندیدم!